1237
حس میکنم یه لباس فراموش شده روی یه بند رخت توی ناکجا آبادم، بهم سه یا چهارتا گیرهی لباس زدن که منو حتی بادم نبره... ولی کسیام سراغم نیومده...
ولی شب که میشه آستینای بلندم رو توی باد تکون میدم و یه سایه میسازم که انگار داره میرقصه... فراموش شدهم ولی بزمم ادامه داره :)
+ نوشته شده در ۱۴۰۳/۰۹/۱۶ ساعت 23:30 توسط Rhino
|